وقتی درباره حاشیه شهر صحبت میشود، رویکردهای مختلفی در حوزه سامان دهی وجود دارد، اما رویکردی هم هست با عنوان چه باید کرد؟ رویکرد موجود به حاشیه شهر رویکرد توانمندساز است و از قضا، نگاه غالب هم هست؛ چه از سوی نهادهای رسمی حاکمیتی و چه از سوی قرارگاهها و ستادهایی که در حوزه حاشیه شهر مشهد فعال هستند.
اما به نظر میرسد رویکرد توانمندساز، مروری مبنایی هم لازم دارد. وقتی از توانمندی حرف میزنیم، بیشتر این رویکردها در رفتارهای سیاسی و اجتماعی خودشان پذیرش وضع موجود را دارند و به دنبال بهبود اوضاع هستند. در این رویکردها بر آموزش مهارتهای اجتماعی، گسترش فضاهای آموزشی و اطلاع رسانی حقوق شهروندی تکیه میشود و تا حدودی هم به بهبود فضاهای معابر و کاهش عوارض نوسازی توجه میشود. همچنین، در قسمت توانمندسازی نرم هم به سمت گسترش نهادهای اجتماعی و فضاهای فرهنگی و آموزشی میروند.
اگر جریانی که برای توانمندسازی حاشیه پای کار آمده است، صادقانه رفتار کند و نیامده باشد که بودجهها را به سمت دیگری ببرد، از این بابت که بودجهای دارد صرف مناطق محروم میشود، نکته مثبتی است. در فضای توانمندسازی نرم هم، ممکن است مقداری از نگرانیهای مادران و نوجوانان این مناطق کم شود و احساس کنند توجهات فرهنگی و اجتماعی به این مناطق وجود دارد که این به ظاهر موضوع بدی نیست. اما این رویکردها وضع پیش آمده در زمینه نابرابری شهری را مفروض گرفته اند، درحالی که نگاه توانمندسازانه باید سراغ ازبین بردن علتهای حاشیه نشینی برود. مثلا اگر شهرداری با نگاه توانمندسازانه وارد حاشیه شهر میشود، خوب است که سراغ رفع علتهای گسترش حاشیه نشینی هم برود.
وقتی از منظر شهرداری نگاه کنیم، یکی از علتهای مهم حاشیه نشینی در فضای توسعه شهری، این است که جریان توسعه شهر بیش از آنکه اقتضای طبیعی آن است، به دست سرمایه دار داده میشود. بیشتر مکانهایی که برای سرمایه گذاران جذاب است، در مرکز شهر قرار دارد و هر چقدر به اینها پرداخته شود، در ابتدا زمین گرانتر میشود.
کم کم به دلیل اجاره مغازه ها، اجناس گرانتر میشوند و در کل به این معنی است که زندگی گرانتر میشود و طبیعی است که انسانها را به سمت حاشیه ببرد. بر این اساس، شهرداری نهادی حاکمیتی است و از منظر شهری باید با سرمایه داری شهری مبارزه کند تا شهر به دست سرمایه داران نچرخد و تصمیم گیری از سوی شهرداریها باشد.
وقتی از منظر نهادهایی مثل بنیاد مستضعفان، بنیاد کرامت یا آستان قدس به این موضوع نگاه شود، تا حدودی موضوع شهرداری میتواند صادق باشد، اما بیشتر این محل بحث است که به عنوان مثال، چون به روستا پرداخته نشده، حاشیه گسترش یافته است. بنابراین، این نهادهای حمایتی علاوه بر توانمندسازی باید مسئله روستا را به عنوان یکی از علتهای حاشیه نشینی مدیریت کنند.
مشکل رویکرد توانمندسازی این است که به علتهای ساختاری توجه نمیکند و به قولی سطحی عمل میشود. از طرفی، بیشتر رویکردهای مربوط به سامان دهی حاشیه شهر ناظر به رویکردهای فرهنگی هویتی نیستند. در واقع اگر علتها دیده شده و توانمندسازی هم در دستورکار قرار گرفته باشد، اما به نگاه هویتی توجه نشود، هر اقدامی هم انجام بشود، اتفاق خاصی نیفتاده است.
هویت اجتماعی حاشیه شهر در سالهای گذشته تخریب شده است. به هرحال تا وقتی این مکملها ایجاد نشود، قدم مثبتی برای حاشیه برنداشته ایم.